ایسانایسان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

☃ لـحظه لـحظه بـا آیسان

روزهای برفی و مهمونی خونه دختر خاله

چند هفته پیش خونه دختر خاله سهیلا من دعوت بودیم خیلی خوب بود به شما هم خیلی خوش گذشت  با النا طاها فاطمه و شقایق کلی بدو بدو و بازی کردید اینجا هم تازه رسیده بودیم و خاله بهجت گذاشتتون رو میز تا راحت بازی کنید و ما  هم کمی پذیرایی بشیم عاشق روسری بازی هم چنان عاشق مسواکی واسه بازی خاله بهجتم چون میدونست قید مسواکاش رو زد و دادش بهت تا بازی کنی باهاشون تو خونه عزیز اینا کلی مسواک داری (البته همشون بلا استفاده ان )هر کدوم هم اسم خاص خودشون رو دارن خونه عزیز بریم مترادف شده با مسواکـــــــــــا اومدنی از اونجا هم پشت پشتی قایمشون میکنی چند روز پیش که خونه عزیز بودیم خاله فروغ که خیالش ر...
27 بهمن 1392

باغ وحش ارم (بهمن 92)

یکشنبه میلاد پیامبر  بود و تعطیلی خاله اعظم  امتحاناش تموم شده بود اومده بود خونه ما بابایی گفت بریم باغ وحش ما هم از خدا خواسته زنگ زدم عزیز که باما بیاد و پنج نفری رفتیم خدا رو شکر از هیچ حیوونی نمیترسی این بزغاله رو هم دوست داشتی و زورت هم نمیرسید بغلش کنی عاشق خرگوشا شده بودی خیلی خوب هم بغلشون میکردی ولی تا پاهاشون رو تکون میدادن تو بغلت میترسیدی و ولشون میکردی خیلی با حال میگی تَسیدم اینم یه بچه شیر که الان بهش فکر میکنم که چرا گذاشتم انقدر بهش نزدیک بشی واقعا از دست خودم کفری میشم کلا با عزیز و خاله اعظم راه میرفتی و همش میگفتی راه برم تو بغل هم ...
3 بهمن 1392
1